فلسفۀ پراگماتیسم شورشی علیه تفکری است که به طور دائم در جستجوی علت های نخستین و اصول جهانی است . پراگماتیسمت اصولاً علاقه مند به «چیزهای غایی» یعنی ثمر ، نتیجه ، و امور مسلم است .

فکر پراگماتیسم را «پیرس» آورد و ویلیام جیمز ، با بیان دقیق تر و روشن تر به آن اعتبار بخشید ، جان دیوئی فلسفۀ خود را بر پایۀ آن بنا کرد .

 دیوئی فلسفه را نظریه عمومی آموزش و پرورش می داند .

در رابطه با آموزش و پرورش ، پنج موضوع اصلی در این فلسفه مورد توجه قرار می گیرند ، که از این قرار هستند :

1ــ واقعیت تغییر:

 به این معنا که تنها واقعیت ، «تغییر» است .

هدف آموزش و پرورش باید تأمین رشد طبیعی ، تدارک قابلیت اجتماعی ، و بسط شخصیت کودک باشد .

2ــ ماهیت اجتماعی و زیستی انسان

3ــ نسبی بودن ارزش ها

4ــ اهمیت دموکراسی به عنوان روش زندگی

5ــ ارزش هوش نقاد در همۀ اعمال انسان

* از نظر پراگماتیسم ، معلم نباید دانش آموز را درسازگاری با جامعه یاری دهد.

* تفکر محور آموزش و پرورش قرار می گیرد .

به این اعتبار ، وظیفه معلم تدریس مواد درسی نیست بلکه ، تربیت کودک است ونباید برنامۀ دروس را اصل ، و کودک را فرع بر آن شمرد . در هر حال ، به نظر پراگماتیست ، یک برنامۀ درسی چیزی بیش از تعیین رئوس کلی مطالب و فعالیت ها نیست .

برنامه و محتوا ،از نظر پراگماتیسم مبتنی بر نیازها و رغبت های کودکان است .